فصل دوم کتاب نظارت و راهنمایی آموزشی ( دکتر نیکنامی)
حیطه و نوع عملکرد نظارت و راهنمایی آموزشی
هدف نظارت و راهنمایی اموزشی اصلاح وضع اموزش و یادگیری معلمان و دانش اموزان است . بدون برنامه ریزی صحیح و نظام مند ، وقت و نیروی به کار گرفته شده به هدر میرود و هدف های پیش بینی شده تحقق نمی یابد .
معلمان ، دانش اموزان ، مدیران و راهنمایان اموزشی از کسانی هستند که در فرایند نظارت و راهنمایی اموزشی نقش دارند، بنابراین برای نیل به هدف های پیش بینی شده در برنامه های مورد نظر باید ماهیت و وظایف نظارت و راهنمایی اموزشی برای این افراد مشخص باشد .
حیطه عملکرد نظارت و راهنمایی اموزشی شامل کلیه عناصری است که فرایند تدریس و یادگیری را در بر می گیرد . اینکه در نظا م های اموزشی این امر مهم تا چه حد جا افتاده و تا چه میزان کاربرد یافته است به ادراک و تلقی مسئولان اموزش و پرورش از اهمیت نظارت و راهنمایی اموزشی و همچنین مهارت و شایستگی راهنمایان اموزشی که مسئولیت کار با معلمان را بر عهده دارند بستگی دارد .
راهنمایان اموزشی از طریق همکاری نزدیک با کارکنان نظام اموزشی به هدف های پیش بینی شده در برنامه نظارت و راهنمایی نایل می شوند. فعالیت های راهنمای اموزشی در موقعیت های گوناگون ممکن است شامل برگزاری کنفرانس ها یا جلسات انفرادی و گروهی ، مشاهده بالینی ، برنامه ریزی برای استفاده بهینه از وسایل کمک اموزشی ، همکاری در تشکیل برنامه های اموزش ضمن خدمت ، مشاوره و راهنمایی ، راه اندازی سمینارهای اموزشی ، سخنرانی های علمی ، و نیز تبادل افکار ، ارائه تجارب جدید ، و مبادله نتایج تحقیقات انجام شده از طریق کارگاه های اموزشی باشد .
همه ی این فعالیت ها با هدف به حداکثر رساندن رشد حرفه ای معلم و در نتیجه کسب بهترین نتایج از برنامه های اموزشی صورت می گیرد . اگر بپذیریم که رشد و پرورش همه جانبه دانش اموزان هدف نهایی فرایند اموزش و پرورش است ، نظارت و راهنمایی اموزشی با همه عواملی که برای رسیدن به این هدف به بهبود ، پیشرفت و ارتقای کیفیت کار معلمان و دانش اموزان منجر می شود ارتباط پیدا می کند .( ادامز و دیکی ،1966 )
در برنامه های اموزشی موفق ، حیطه عملکرد نظارت و راهنمایی اموزشی بر فرایند اموزش و یادگیری استوار است .
در این برنامه ها صرفا شخص معلم یا دانش اموز و یا روش های تدریس مورد تاکید قرار نمی گیرد، بلکه بر همکاری های نزدیک و صمیمانه بین راهنمای اموزشی و معلم ، مدیر ومعلم تاکید می شود ، زیرا تمام انان بر پیشرفت تحصیلی دانش اموزان و کسب نتایج مورد انتظار تاثیر بسزایی دارند و از عوامل اصلی نظارت و راهنمایی اموزشی محسوب می شوند .
راهنمایان اموزشی برای افزایش و ارتقا ء کارایی معلمان باید به تدوین و توسعه برنامه موثر نظارت و راهنمایی بپردازند و از انجا که انان در اموزش و پرورش نقش تعیین کننده ای دارند باید تلاش کنند محیط مناسبی به وجود اورند که در ان معلمان پذیرای راهنمایان باشند و احساس امنیت کنند .
یکی از وظایف راهنمای اموزشی این است که اطمینان حاصل کند معلمان به منظور اتخاذ تصمیمات و تدابیر درست در مورد کارشان برای بیان مشکلات و تبادل ارا و نظرهای خود و همکاری در برنامه نظارت و راهنمایی فرصت کافی دارند .
متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند برای حداکثر استفاده از کار و تلاش معلمان باید تا حد ممکن توانایی ها و قابلیت های آنان را به شیوه های گوناگون بارور کرد .( ادامز و دیکی ،1966 )
در اینجا لازم است یاداوری کنیم که نقش راهنمایان اموزشی درمدارس و نظام های مختلف اموزشی بر عهده افراد مختلفی است و بین نظارت و راهنمایی اموزشی و مدیریت اموزشی تفاوت عمده ای وجود دارد .
در بسیاری از نظام های اموزشی ، به ویژه نظام های اموزشی کوچکتر ، مدیر مدرسه وظیفه ی راهنمای اموزشی را نیز انجام می دهد و علاوه بر هدایت امور مربوط به معلمان و دانش اموزان ، برای تسهیل و پیشبرد امور اموزشی در حد توانایی و تجارب خویش مسائل و مشکلات اموزشی را نیز حل می کند، در حالیکه در نظام های اموزشی بزرگتر که هم دارای دانش اموزان بیشتر و هم دارای الگوهای پیچیده تر اموزشی است این کار عمدتا از وظایف راهنمایان اموزشی به شمار می رود.
بدین ترتیب در این گونه نظام های اموزشی وظایف مدیر مدرسه و راهنمای اموزشی از یکدیگرتفکیک می شود ، در حالیکه کار این دو بسیار به یکدیگر مرتبط و نزدیک به هم است ، از این رو تشخیص وظایف این دو و همچنین ارتباط نزدیک انها با هم ضروری به نظر می رسد ( ادامز و دیکی ، 1966 ).
در حقیقت در این گونه مدارس تحقق هدف های برنامه نظارت و راهنمایی به همکاری حرفه ای بین مدیر مدرسه و راهنمای اموزشی وابسته است .
در این گونه نظام های اموزشی مدیر مدرسه با فراهم اوردن شرایط و امکانات لازم و ایجاد جو مطلوب به طور غیر مستقیم به راهنمای اموزشی و معلم در پیشبرد کارشان کمک می کند .
وظیفه مدیر مدرسه کل حیطه وظایف کارکنان اموزشی از جمله راهنمای اموزشی را در بر می گیرد، در حالیکه وظیفه راهنمای اموزشی ، اصلاح فرایند اموزش و یادگیری است .
نظارت و راهنمای اموزشی در نظام های اموزشی ای که به منظور بازرسی رسمی و اداری انجام می گیرد تا مشخص شود معلمان با امور ضروری مربوط به کارشان اشنا هستند یا خیر ، یا اینکه کارشان را خوب انجام می دهند یا نه ، کار بیهوده ای است ، چرا که کوشش در جهت اصلاح امور جزئی در مدرسه ، نظارت و راهنمایی اموزشی نیست .
این نوع نظارت و راهنمایی یا به عبارت بهتر ، بازرسی موجب ترس و نگرانی در معلمان و عدم اطمینان انان نسبت به راهنمای اموزشی می شود .
هنگامیکه راهنمای اموزشی به مدرسه قدم می گذارد ناگهان به سرعت این خبر به همه می رسد و هر کدام از کارکنان حالت و وضعیتی کاملا متفاوت با وضعیت چند لحظه پیش به خود می گیرند تا بتوانند رضایت خاطر راهنمای اموزشی را فراهم سازند .
این نوع نظارت نه تنها به بهبود وضع اموزش کمکی نمی کند ، بلکه به عکس باعث می شود امکان کاهش یا رفع مشکلات اموزشی ای که سال های متمادی به عنوان موانع اموزشی مطرح بوده و موجب ازار کارکنان اموزشی شده است از بین برود ، بنابراین حیطه عملکرد راهنمایان اموزشی نباید صرفا به بازرسی های ریاست مابانه محدود باشد یا جنبه تشریفاتی داشته باشد ، زیرا نتایج حاصل از این نوع نظارت به تسهیل و پیشبرد امور اموزش و یادگیری کمک نمی کند .
همچنین راهنمایان اموزشی ای که روش ( امر و نهی )[1] را در پیش می گیرند و تصور می کنند پاسخ و راه حل تمام مسائل و مشکلات را می دانند و صرفا به ارائه و انتقال معلومات ، تجربیات ، و نظریات خویش در مورد نحوه تدریس ، محتوای دروس ، و نحوه مدیریت کلاس می پردازند ، در حقیقت نمی دانند که هیچ گونه مساعدتی در جهت بهبود وضع اموزشی نکرده اند .
چنانچه راهنمایان اموزشی برای نیل به موفقیت در برنامه های اموزشی و تحقق هدف های نظارت و راهنمایی بر معلومات تخصصی خود ، استراتتژی ها و روش های برتر ، مهارت های ارتباطی و روش های ازاد منشانه متکی باشند ، به رشد و پیشرفت معام کمک بیشتری خواهند کرد.
راهنمایان اموزشی ای که در زمینه های خاص عقیده و نظر خویش را به معلم تحمیل می کنند ، موجب دلسردی و ناامیدی او می شوند ، زیرا اصلاح و پیشرفت کار معلم با خلاقیت و نواوری ، و کارایی و اثر بخشی انان ارتباط دارد و این کار نه تنها با امر و نهی به معلمان یا تحمیل عقیده به انان امکان پذیر نمی شود ، بلکه موجب پیدایی مکانیزم های دفاعی گوناگون در معلمان ، از بین رفتن قدرت تفکر و نواوری ، و اعتماد به نفس انان و نیز باعث بدبینی شان نسبت به کارشان می شود .
نیل به هدف های نظارت و راهنمایی از طریق همکاری حرفه ای گروهی و تشویق معلمان و حمایت از انان میسر می گردد.
نظارت و راهنمایی مبتنی بر امر و نهی موجب عدم شکوفایی استعدادها ، خلاقیت ها ، و اعتماد به نفس و در مجموع موجب یکسانی در امر اموزش می شود ، در حالیکه نظارت مبتنی بر شیوه های ازاد منشانه موجب پرورش عناصر مذکور و تقویت احسلس استقلال در معلمان می گردد (ادامز و دیکی ،1966 ).
راهنمای اموزشی که از روش امر و نهی استفاده می کند ، معلم را گیرنده محض اطلاعات و دستورها و مجری بی چون و چرای انها تلقی می کند و در هیچ زمینه ای از او نظر خواهی نمی کند، از نیازهای ضروری وحقیقی معلمان اطلاعی ندارد و مانند مدیر مدرسه ای است که عادت دارد فقط دستور دهد و از میزان تاثیر دستورهایش خبر ندارد ، یا اینکه به اجرای درست کارها توجهی نمی کند ، یا هرگن در صدد اگاهی از نیازها ، نظریات و انتظارات زیر دستانش بر نمی اید ، به همین ترتیب ، راهنمای اموزشی ای که کارش بازرسی است ، نه اصلاح فرایند اموزش ، به نیازها و مشکلات واقعی معلم و دانش اموز توجهی نمی کند و نه تنها در جهت بهبود نظام اموزشی گامی بر نمی دارد ، بلکه به عکس موجب تدویج تملق و فرصت طلبی می شود ، از این رو بدیهی است راهنمایان اموزشی ای که در نظام های اموزشی تاکید اصلی فلسفه کاری خود را بر ( بایدها و نبایدها ) قرار می دهند در اصلاح فرایند اموزش و یادگیری نقش موثری ندارند .
تا کنون بارها سبک ها و روش های ازاد منشانه در سازمان ها با دیگر روش های معمول در مدیریت و نتایج حاصل از اعمال روش های گوناگون با یکدیگر مقایسه شده است .
همچنین تغییرات بسیاری در زمینه ی مسائل مدیریت سازمان ها و ارتباط ان با بازدهی بهتر و بیشتر کارکنان که تحت تاثیر روش های ازاد منشانه قرار گرفته اند صورت گرفته است .
نتایج این تحقیقات نشان داده که در اکثر سازمان ها و موسسات استفاده از این روش ها موجب ارتقاء سطح بازدهی شده است .
بدین ترتیب می توان گفت اتخاذ روش های ازاد منشانه در امر نظارت و راهنمایی اموزشی یعنی روشی که بر اساس همکاری حرفه ای و مشارکت و همفکری گروهی برای رسیدن به هدف های اموزشی استوار است باعث می شود معلمان مسئولیت پذیرتر شوند ، به کارشان بیشتر علاقه مند گردند و بیشتر احساس رضایت کنند و سر انجام اینکه میزان کارایی و بازدهی شان افزایش یابد .
افزایش بازدهی معلمان با اتخاذ شیوه های ازادمنشانه از اصول اساسی برنامه های نظارت و راهنمایی اموزشی است که مورد توجه اکثر محققان تعلیم و تربیت قرار گرفته است . ( وایلز ، 1967 ).
در صورت استفاده از روش نظارت و راهنمایی اموزشی مبتنی بر ازاد منشی راهنمای اموزشی نباید نظریات و عقاید خود را به معلم تحمیل کند ، یعنی نباید در نظام اموزشی اراده و عقیده خود را در جهت نیل به هدف های اموزشی به اجبار بقبولاند .
تلاش در جهت همفکری و همکاری حرفه ای معلم و راهنمای اموزشی و تشریک مساعی انها با یکدیگر به نتایج مطلوب اموزشی منجر خواهد شد .
هدف های اموزشی صرف ، نظریات تخصصی راهنمای اموزشی ، و نظریات و تجارب شخصی معلم هیچ کدام خود به خود موجب کسب بهترین نتایج در موقعیت های معین نمی شود .
نظارت و راهنمایی اموزشی ازاد منشانه کوششی است در جهت خودکاوی معلم و حرفه ای شدن او به منظور تفوق و تعالی او در تدریس ، از این رو ، حیطه عملکرد راهنمایان اموزشی نه تنها بر مسائل ملموس اموزشی معلم ، بلکه بر مسائل غیر اموزشی کار او نیز تاکید دارد .
به اعتقاد وایلز ( 1967) نظارت و راهنمایی همه فعالیت های مربوط به اصلاح اموزش ،اموزش ضمن خدمت ، توسعه برنامه درسی و نیز بالا بردن روحیه معلمان و افزایش روابط انسانی را در بر می گیرد ، بدین ترتیب ملاحظه می شود که فقط به جنبه های ساختاری اصلاح فرایند اموزش توجهی ندارد ، بلکه جنبه های انسانی ، روحیه ، رضایت ، انگیزه ، ارتقای شغلی و پیشرفت حرفه ای معلمان را نیز در نظر می گیرد .
امروزه این مفاهیم از جنبه های اصلی نظارت و راهنمایی محسوب می شود .فرایند نظارت و راهنمایی ، در عمل عبارت است از شناسایی و پرورش استعدادهای بالقوه معلمان تا انان را به افراد شایسته تر و توانمند تر حرفه ای تبدیل کند .
راهنمایان اموزشی برای این کار باید از عوامل انگیزشی و نیازهای مربوط به رشد و تکامل معلمان اگاه باشند تا راهنمایانی راهگشا و موفق باشند .
به اعتقاد سرجیووانی و استارات (1993 ) حیطه عملکرد نظارت و راهنمایی اموزشی دیگر به مدیران مدارس ، راهنمایان اموزشی ، و افرادی که در سلسله مراتب اموزشی قرار دارند محدود نمی شود ، بلکه مسئولیت همه افرادی است که در فرایند اصلاح مدرسه سهیم هستند .
نظارت و راهنمایی اموزشی در مدرسه
مفهوم نظارت در سازمان های اداری ، بازرگانی و صنعتی به فرایند کنترل کمیت و کیفیت تولیدات و خدمات ، و بازدهی نیروی انسانی اشاره می کند و از وظایف اصلی (صفی ) مدیران محسوب می شود .
در این گونه محیط های غیر اموزشی کنترل فرایند کار یا عملیات سازمان بیشتر ماهیت مکانیکی دارد و در اکثر اوقات نیاز به روابط و تعاملات انسانی و اجتماعی میان اعضا ندارد ، در حالیکه نظارت و راهنمایی در مدارس مبتنی بر همکاری حرفه ای کارکنان اموزشی است و برای اصلاح فرایند تدریس و یاذگیری طراحی شده است که ماهیتی کنترل کننده ندارد و هدف ان نه قضاوت در مورد شایستگی معلمان و نه کنترل کار انان است ، بلکه همکاری با انان برای اصلاح اموزش است ( هوی و فورسات ،1986 ) ، از این رو ، از وظایف ستادی تلقی می شود که باید به وسیله مدیران مدارس یا راهنمایان اموزشی اجرا شود .
روابط بین معلم و راهنمای اموزشی در مدرسه ، بر خلاف ظاهر ، بر اساس ساختار سلسله مراتب سازمان شکل نمی گیرد ، بلکه سرشتی غیر دستوری ، غیر رسمی و غیر بوروکراتیک دارد .
در الگوی روابط کاری معلم و راهنمای اموزشی هر کدام از طرفین از نقش خود کاملا اگاهند و بر پایه این تفاهم و درک عمل می کنند .
به اعتقاد صاحب نظران و محققان علوم سازمانی ، اگر چه نظارت بر اثر بخشی کار معلمان ضروری است ، اگر مانع اصلاح فرایند تدریس و یادگیری شود نظارت و راهنمای اموزشی نیست (هوی و فورسایت ، 1986 ) .
اگر چه ممکن است برخی از مشکلاتی که مدیران مدارس با ان مواجهند مشابه مشکلات مدیران سازمان های غیر اموزشی باشد ، نحوه برخورد و حل این مشکلات با یکدیگر بسیار تفاوت دارد .
مدیران سازمان های غیر اموزشی ، با اعمال قدرت زیر دستانشان را کنترل می کنند ، نظریاتشان را می قبولانند ، دستورهای اصلاحی صادر می کنند، و تصمیمات خود را از طریق انان اجرا می کنند تا به هدف های سازمان دست یابند .
در مقایسه در سازمان های اموزشی از تاثیر گذاری مثبت و رهبری اثربخش و همکاری حرفه ای برای رفع مشکلات و موانع اموزشی و نیل به هدف های اموزشی استفاده می کنند .
علی رغم تلاش نویسندگان و صاحب نظران سازمانی برای تبیین مفهوم نظارت و راهنمایی اموزشی در مدرسه ، این مفهوم همواره با ابهام و سردرگمی ، درک و تعبیر غلط ، و احساس ظن و ترس از طرف معلمان همراه بوده است .
واژه ها و اصطلاحات سازمانی از قبیل بازرسی ، کنترل ، ارزیابی ، ارزشیابی ، ارزیابی عملکرد ، نمره گذاری و طبقه بندی کردن ، نظارت و سرپرستی ، ارزشیابی شایستگی ، نظارت و ارزشیابی ، و کنترل و ارزشیابی که کم و بیش برای بیان نظارت و راهنمایی اموزشی در مدرسه به کار رفته است ، هیچ کدام به درستی و به طور دقیق مفهوم و فرایند نظارت و راهنمایی را بیان نمی کند.
اعتقاد نویسندگان بر این است که این نوع واژه ها منشا درک و برداشت غلط و ترس در میان معلمان شده است ، چراکه بسیاری از مفاهیم سازمانی و مدیریتی که ابتدا از مدیریت صنعتی ، و سپس از مدیریت اداری و بازرگانی سرچشمه گرفته به تدریج در محیط های اموزشی هم کاربرد و رواج یافته است .
مفاهیمی مانند نظارت ، سرپرستی ، و کنترل در سازمان های صنعتی و تولیدی تلویحا به معنای اقتدار ، تسلط و توفق بر زیردستان است که مفهومی منفی دارد و با مقاومت زیردستان توام است .
بدیهی است معلمان با توجه به عملکرد مدیران در این گونه سازمان ها ، نظارت و راهنمای اموزشی را یکی از سطوح مدیریت در ساختار بوروکراتیک مدرسه تلقی می کنند که برای کنترل فعالیت های انان طراحی و اجرا می شود و به همین علت نگرشی منفی و در بسیاری از موارد توام با سو ء ظن و عدم اعتماد نسبت به راهنمایان اموزشی یا مدیران راهنما دارند ( هوی و فورسایت ، 1986 ) .
لازم است یاداوری کنیم در نظام های اموزشی زمانی که نظارت و راهنمایی از وظایف مدیران مدارس تلقی می شود مدیران مدارس ، بر خلاف مدیران سازمان های غیر اموزشی ، این وظیفه را جدی نمی گیرند ، به ان اهمیت نمی دهند ان را اجرا نمی کنند، یا اینکه توانایی و صلاحیت اجرای ان را ندارند ، اما زمانیکه این وظیفه بر عهده راهنمایان اموزشی قرار می گیرد ، مدیران نسبت به عملکرد معلمان و راهنمایان اموزشی حسا س تر می شوند و با دقت بیشتری ارتباط و تعامل بین این دو نفر را زیر نظر می گیرند
به اعتقاد کارل گلیگمان (1990 ) صرف نظر از تفاوت های مدارس با یکدیگر ، مدارس فوق حلقه اتصال مشترکی دارند که اعضای انها را به یکدیگر پیوند می دهد و میان عناصر گوناگون مدرسه ثبات و هماهنگی ایجاد می کند .
این حلقه اتصال فرایندی است که در ان فرد یا گروهی در قبال فراهم اوردن اتصال بین نیازهای فردی معلم و هدف های سازمانی مسئول است ، به طوری که کارکنان اموزشی بتوانند هماهنگ با هم در مدرسه کار کنند .
در مدارسی که در ان مسئولیت این کار به افراد خاصی در چهارچوب معینی واگذار نشده است ، این هماهنگی به دست نمی اید .
بدیهی است این حلقه اتصال یا نقطه پیوند دهنده نظارت و راهنمای اموزشی است .به تعبیر وی نظارت و راهنمایی اثربخش در قبال هماهنگی بین اجزا و عناصر گوناگون مدرسه مسئولیت بیشتری دارد ، زیرا مدارس موفق همه دارای برنامه های نظارت و راهنمایی اثربخشی هستند که نسبت به اجرای انها متعهد و مسئولند .
نظارت و راهنمایی اموزشی در مدرسه اهمیت بسیاری دارد ، زیرا برای حل و فصل مشکلات اموزشی کنونی معلمان بسیار ضروری است و معلمان به کمک ان قادر خواهند بود روش های جدید و موثرتری ابداع کنند که شرایط یادگیری را برای دانش اموزان تسهیل کند .
مشکلات اموزشی را نمی توان با توسل به راه حلی مشخص ، یا کوتاه مدت ، و یا میان بر رفع کرد ، چراکه موانع و مشکلات فرایند تدریس و یادگیری در موقعیت ها و شرایط مختلف به عامل یا عوامل محدودی منحصر نمی شود که بتوان با استفاده از یک راه حل و یک بار برای همیشه ان را حل کرد .
اصلاح ابعاد مختلف فرایند تدریس نیازمند یافتن راه حل های چند بعدی است که بعضی اوقات از حصارهای مدرسه فراتر می رود.
هدف نظارت و راهنمای اموزشی در مدرسه این است که با یافتن راه حل های مناسب وضع اموزشی مدرسه را بهبود ببخشد .در حقیقت باید اذعان کرد که هیچ نسخه ، دستورالعمل ، یا راه حل سریع و عاجلی برای بهبود اموزش در مدارس وجود ندارد ، زیرا اصلاح فرایند اموزش مستلزم مطالعه تحقیق و کار زیاد ، دشوار و پیوسته از طرف اموزش و پرورش با همکاری و تشریک مساعی متخصصان تعلیم و تربیت در بلند مدت است .
اعمال نظارت و راهنمایی اموزشی در مدارس صورت های گوناگونی دارد . در برخی از مدارس نظارت و راهنمایی اموزشی اعمال نمی شود ، در برخی دیگر به طور نامحسوس و غیر موثرصورت می گیرد ، در حالیکه برخی دیگر از مدارس تحت نظارت بسیار شدیدی قرار دارند ، البته باید گفت هیچ کدام از این مدارس دارای سیستم نظارتی معتبری نیستند .
در مدارس دسته اول نیازها و مشکلات معلمان برطرف نمی شود ، در مدارس دسته دوم نظارت به اصلاحات واقعی منجر نمی گردد و در مدارس دسته سوم صرفا دستیابی به هدف های اموزشی مدرسه مورد توجه است و به نیازها و مشکلات معلمان توجهی نمی شود .
بدین ترتیب در هیچ کدام از مدارس مذکور نیازها و هدف های معلمان و هدف مای اموزشی مدرسه به طور مشترک تحقق پیدا نمی کند .
مدارس موفق دارای نظام نظارت و راهنمایی اموزشی معتبری هستند که ضمن توجه به هدف های اموزشی مدرسه ، هدف های فردی معلمان و رشد وپیشرفت حرفه ای انان را نیز در نظر می گیرد.
عملکرد درست مدرسه و دستیابی به نتایج قابل قبول نشان دهنده هماهنگی اجزای مدرسه و اثربخشی عملکرد راهنمای اموزشی است .
همانطور که گفتیم نظارت و راهنمایی اموزشی حلقه اتصال مهمی در زنجیره نقش های اموزش و پرورش است که هدف ان اصلاح فرایند اموزش در معنای وسیع ان است ، بنابراین راهنمایان اموزشی در اثربخشی مدارس نقش تعیین کننده ای بر عهده دارند .
چنانچه مدرسه ای در نیل به هدف های اموزشی خود ناموفق باشد ، مسئولیت این شکست صرفا به عهده ی معلم نیست ، بلکه مدیر مدرسه و راهنمای اموزشی هم مقصرند و باید در قبال عملکردشان پاسخگو باشند ( گلیکمان ، 1990 ) .
منبع :
کتاب نظارت و راهنمایی آموزشی نوشته دکتر مصطفی نیکنامی